یازدهمین جلسه از دوره شصت هشتمین سری کارگاه های آموزشی عمومی کنگره 60ویژه آقایان مسافر و همسفر در نمایندگی آکادمی با دستور جلسه "وادی دهم" با استادی" کمک راهنما محترم مسافر علی" و نگهبان "مسافر بهزاد "و دبیر "مسافر حسن" که روز پنج شنبه مورخ 97/03/31 راس ساعت 17 شروع به کار کرد.
سخنان استاد:
خیلی خوشحالم که امروز در جمع شما هستم و در ضمن تولد یکی از رهجو مایم است. اول در مورد دستور جلسه مشارکت کوچکی انجام میدهم، بعد درباره امیر صحبت میکنم. دستور جلسه در مورد این است که صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است، یا اینکه رودخانه به عقب برنمیگردد. این دستور جلسه علی رقم اینکه مثل شمشیر دولپه است، میشود از آن خیلی سو استفاده کرد. اصولاً دستور جلسات کنگره به همین صورت است، هم می شود به صورت منفی از آن استفاده کرد و هم مثبت ولی به هر حال ما در کنگره یاد می گیریم. در هر مقطع و جایگاهی که هستیم، می توانیم جایگاه خودمان را تغییر دهیم. محکوم و مجبور به این جایگاه نیستیم، البته مسئله ای به نام تقدیر را قبول می کنیم. ولی به گونه ای که دیگران به آن نگاه می کنند، نگاه نمی کنیم، چون می شود تقدیر را تغییر داد. با رفتارمان می توانیم آن را تغییر دهیم، چون صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری ست. اگر خوب به این موضوع نگاه کنیم می بینیم، صفت یک چیزی، انسان یک چیز دیگر صفت مانند برچسب به انسان می چسبد. اگر بخواهیم در مورد برداشتن این برچسب مثالی داشته باشیم، هثل همان درمان اعتیاد در کنگره است. درمان در کنگره باید به صورت تدریجی این وصله را برداری که در انجیو های دیگر می گویند. یک دفعه باید این برچسب را برداری و اگر طرف اینکار را انجام دهد داغ اعتیاد تا آخر عمر در طرف می ماند.
اما وقتی به صورت تدریجی اعتیاد درمان شود و پارامتر زمان در نظر گرفته شود، قضیه یک چیز دیگر می شود. به هر حال ما در کنگره روش مان تدریجی است و صفت گذشته قابل تغییر است که در وادی اگر به آن نگاه کنیم، سه پارامتر کمک می کند که یکی نور و صوت و حس است. که مسئله اصلی حس است، که به نور و صوت سمت و سو می دهد. که در مرحله اول اگر حس تغییر کرد، نور و صوت هم تغییر می کند. بطور کلی اگر بخواهیم در نظر بگیریم حس می تواند قاعده مثلث باشد.
سخنان استاد درباره مسافر:
اگر فرض کنید که اگر امیر اولین جلسهای بود که آمده بود، سر لژیون من و من هم بخواهم از آن سؤال کنم چه چیزی مصرف میکنی، اصلاً نیازی به این سؤال نداشتم. چون تمام ریز کارش در دست من بود، میزان مصرف گذشته من هم در دست امیر بود. چون قبل از اینکه بیایم کنگره تقریباً باهم ،هم بساطی بودیم.
اول امیر به کنگره آمد و اینجا را به من معرفی کرد، بعد خودش رفت اما من ماندم و درمان شدم، امیر مجدد آمد و سفرش را در شعبه پرستار شروع کرد. این بار درست سفر کرد، که الآن هم نسبتاً خوب آمده جلو و توانسته به کمک راهنمای و ایجنتی برسد. بهطورکلی آن روندی که باید، طی میکرد را طی کرد و این خیلی عالی است که توانست به آن مرحله برسد. من این 5 سال رهایی را به خودشان و همسفرشان تبریک میگویم و امیدوارم در مراحل دیگر زندگی هم موفق و پیروز باشند.
اعلام سفر مسافر:
سلام دوستان امیر هستم مسافر آیتی ایکس مصرفی شیره و تریاک و شیشه روش درمان DST نام دارو OTمدت سفر اول 12 ماه 7 روز راهنما آقا علی ورزش در کنگره تیراندازی باکمان مدت رهایی 5 سال 20 روز در ضمن سفر سیگار انجام دادم مدت سفر اول 10 ماه 8 روز راهنما آقا عباس رهایی از سیگار 2 سال 4 ماه 8 روز
آرزوی مسافر:
آرزو میکنم این عشق و محبت و بخشش و گذشت در خانواده خودم همان جور ادامه داشته باشد
سخنان مسافر:
سلام دوستان امیر هستم مسافر
خدا را شکر میکنم که امروز پیش شما هستم و این حال خوب را با شما تقسیم میکنم، امیدوارم هر کس که دنبال این حال خوب میگردد به آن برسد.
از عزیزانی که مشارکت کردند و از من و خانوادهام تعریف کردند ممنون هستم. چون ما در کنگره یاد گرفتیم اگر کسی صادقانه صحبت کند، باید آن صداقت و درستی در درون خودش ایجادشده باشد تا با دیگران آن را انتقال بدهد.
من در سه قسمت صحبت میکنم، یکی هم دوران مصرفم که به آن دوران، دوران جاهلیت میگویم. دورانی که هیچچیز جای خودش نبود، مقصر اصلی هم خودم بودم. در سال 88 و 89 و 90 مصرفم به اوج خودش رسید و بهصورت خیلی اتفاقی با شیشه آشنا شدم، خانوادهام هم اصلاً متوجه نشدند و بعداً متوجه شدند. خیلی اوضاع خانوادگی من خراب بود هرروز در جنگ و تنش و درگیری بودیم.
جاهای که من میرفتم شیشه مصرف میکردم الآن وقتیکه به آن فکر میکنم، پشتم میلرزد و برای بچههای لژیونم کموبیش صحبت کردم.
خوب من فرهنگی بودم و الآن بازنشسته شدم، من در محیط آموزشی کارم شیشه مصرف میکردم؛ و خدا خیلی به من رحم کرد که توانستم اعتیادم را درمان کنم و مشکل خاصی برایم پیش نیاید. معمولاً پاتوق شیشه کشیدن من اتاقک آسانسور و موتورخانه یک آپارتمان 5 واحدی بود و خدا را شکر میکنم که این روزها گذشت.
یک خاطره از علی آقا میگویم که یکشب به من زنگ زد گفت بیا یک اتفاقی برای دستگاه من افتاده بیا این دستگاه را تنظیم کن، من هم رفتم خانه علی آقا و در آنجا به من یک بست بزرگ شیره دادند. شیره را وقتیکه خوردم، تنظیم که هیچی همهچیز به همریخت، این را گفتم که این دوران را داشته باشیم که برسیم به مرحله بعدی صحبتهایم که درباره برداشت من از کنگره 60 هست. میخواهم ببینم کنگره 60 چه تأثیری در زندگی من داشته است، در کتاب شریف آمده است. هیچچیزی بدون جواب نمیماند و وعده الهی اتفاق میافتد.
که بارها آقای مهندس این موضوع را در سیدیهایشان مطرح کردند؛ یعنی من امیر هر کاری کنم، باید پاداش و کیفرش را ببینم، این مرحله اتفاق خواهد افتاد. من نمیدانم که چهکار خوبی انجام دادم که باکنگره و آقای مهندس آشنا شدم.
من در سال 91.03.15 وارد کنگره شدم وقتیکه به درمان رسیدم، شروع شد مرحله سازندگی و دوران عشق و محبت کنگره 60 دو چیز را به من یاد داد که برای چی آمدم به این دنیا و چگونه باید زندگی کنم.
من برای این آمدم به این دنیا که بهفرمان عقل برسم، یعنی وقتی میگویند دروغ نگوید دروغ نگویم. وقتیکه میگویند سیگار نکشید سیگار نکشم. کنگره 60 تمام آموزشهای آن برگرفته از کتاب شریف است؛ و تمام چیزهای که ما نیاز داریم در جامعه که صحبتی از آن نیست در کنگره 60 پیدا میشود. آنهم به زبان خیلی ساده که من چه هستم نفس من چه هست عقل به چه درد من میخورد؟ یاد گرفتم که دیگران را قضاوت نکنم فقط خودم را قضاوت کنم، یاد گرفتم که منیت نداشته باشم و با ترسم روبهرو بشوم، یاد گرفتم در مقابل خشم جاخالی بدهم و صبر کنم، حس را شناختم که چگونه بهوسیله آن با جهان بیرون و اطرافیانم ارتباط برقرار کنم؛ و خیلی چیزهای دیگر که واقعاً از مهندس و آقا امین تشکر میکنم.
این آزادمردی یوم الفصلی است برای من و خانوادهام یعنی یک جایگاه بزرگتری خداوند به من اعطا کرد که باید مراقبش باشم. ظرفیتم را با جایگاه ام همسان کنم، یکچیز برای من خیلی مهم اینکه بزرگترین نعمتی که خداوند میتواند به بندهاش بدهد، خدمت کردن به هم نوعانش است. خدا را شکر میکنم که نصیب من و خانوادهام شده است.
در مرحله دوم صحبتهایم تشکر و قدردانی از راهنمای عزیز علی آقا میکنم، ایشان در حق من خیلی فداکاری کردند. یک نکته مهم دیگری که باعث موفقیت من و خانوادهام شد در کنگره ورزش کردن بود، حضور من در زمین تیراندازی باکمان بود؛ که اولین کسی که کمان را در دست من داد علی آقا بود که در آن موقع من هیچی از تیراندازی بلد نبودم. از علی آقا و خانواده محترمشان خیلی تشکر میکنم، هر چه من دارم از آقای مهندس و خانواده محترمشان است. از همسفرم که مرا تحمل کردند تشکر میکنم و امیدوارم برایشان جبران کنم.
از راهنما همسرم خانم نرگس که خیلی پشتوانه محکمی برای ارتقا خانواده من هستند، تشکر میکنم. از راهنمای دخترم سپیده خانم هم تشکر میکنم و شمارا به خدای بزرگ میسپارم.
سخنان راهنمای همسفر:
سلام دوستان نرگس هستم یک همسفر
خیلی خوشحال هستم که امروز پیش شما عزیزان هستم و تبریک میگویم این روز را به آقای مهندس و خانواده محترمشان و عرض تبریک دارم به آقا امیر و همسفرشان و راهنمای محترمشان آقا علی
سخنان راهنمای همسفر:
سلام دوستان سپیده هستم همسفر
خدا را شکر میکنم که خدمت گذارم و خیلی خدا را شکر میکنم که امروز در جشن پنجمین رهایی خانواده آقا امیر در کنارشان هستم تبریک میگویم. به خانواده محترمشان و به آقای اشکذری هم تبریک میگویم، وقتی دختر آقا امیر وارد لژیون من شد، به ایشان گفتم خوش به حال شما که با این سن کم وارد کنگره شدهاید و از آموزشهای کنگره استفاده میکنی، من میخواهم بگویم با آموزشهای ناب کنگره انسان میتواند همه جایگاههای خدمتی را تجربه کند.
سخنان همسفر:
سلام دوستان فاطمه هستم همسفر
من تشکر میکنم از هم عزیزان که در جشن ما حضور پیداکردهاند و امیدوارم خدمت عزیزان را جبران کنم. من نمیخواهم برگردم به گذشته، چون همه همسفران و مسافران سختی و مشکلات اعتیاد را تجربه کردیم.
ولی تا آنجای که ما انسان هستیم، یکی از ویژگیهای انسان این است که فراموشکار است. ممکن است یادم برود که کجا بودم و به کجا رسیدم و گاهی آن روزها را به یاد خود میاندازم که بتوانم سپاس گذار کنگره باشم تا بتوانم پی ببرم که کنگره چهکار بزرگی برای من کرده است. الآن که 5 سال رهایی امیر است، این 5 سال برای من خیلی زود گذشت شاید هم تجربه کرده باشید وقتیکه خوشحال و شاد هستید. وقت خیلی سریعتر میگذرد، من این آرامش را مدیون کنگره هستم جا دارد از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر کنم، به خاطر آموزشهای که در کنگره به ما میدهند. از راهنمای بزرگوارم که امروز وقت گذاشتند تشریف آوردند، باعث افتخار من است. امیدوارم به خواسته درونی خودشان برسند، از راهنمای دخترم خانم سپیده تشکر میکنم. خیلی خوشحال هستم که دخترم همچین راهنمایی دارد که اگر مشکلی دارد که نمیتواند با من بگوید، باراهنمای بزرگوارشان در میان میگذارد.
5 سال رهایی امیر را تبرک میگویم، واقعاً امیر وادی 10 را اجرایی کرد و با حرکتش توانست به این جایگاه برسد. برایش آرزو میکنم که ثابتقدم باشد، از راهنمای بزرگوارشان تشکر میکنم.
سخنان همسفر:
سلام دوستان کیمیا هستم یک همسفر
خدا را شاکرم که همچین روزی دوباره خانوادهام دورهم جمع شدند تا حداقل من یاد بیاورم که چه دورانی را گذراندم؛ و چه اتفاقهای برای من پیش آمد، چند روز پیش داشتم سی دی باران را گوش میدادم که آقای مهندس میگفتند که گذشته و حال و آینده شما در حال تغییر است. برای من سؤال بود گذشته چگونه ممکن است تغییر کند، چون گذشته همان بود که هست و هیچ تغییری نمیکند. وقتیکه آقای مهندس بیشتر توضیح دادند. دیدم همین اتفاق برای من افتاد وقتیکه وارد کنگره شدم هرروز من پر از آموزش بود، قبل از اینکه من وارد کنگره بشوم مانند نمک زار بودم و هیچ آموزشی نمیگرفتم.
اما روزی که وارد کنگره شدم آنقدر علاقه پیدا کردم یاد بگیرم چون متوجه شدم چیزی نمیدانم، از آقای مهندس خیلی سپاس گذارم که این فرصت را به وجود آوردند؛ که افرادی مثل من بیایند کنگره آموزش درست زندگی کردن را یاد بگیرند، این آموزشهای کنگره در زندگی من سکوی پرشی بود که برای من اتفاق افتاد.
شروع کردم به خدمت کردن در کنگره، راهنمایم همیشه به من میگفت که هر حرفی که داخل لژیون میزنی باید اول خودت آن را اجرا کنی و بنابراین فهمیدم چقدر مسئولیت سنگینی است.
از آقای حکیمی خیلی سپاس گذارم چون ایشان مسئولیت بچهها را در باشگاه تیراندازی به من دادند، کار کردن با بچهها خیلی حس و حال دیگری دارد. از آقا علی خیلی سپاس گذارم که من هر سؤالی درباره جهانبینی داشتم آنقدر به من محکم جواب میدهند که متوجه میشدم همین الآن باید بروم همین کار را انجام بدهم؛ و از راهنمای مادرم هم سپاس گذارم خیلی زحمت کشیدند و مادرم آرامش را در کنار ایشان به دست آورد.
از راهنمای عزیز خودم خیلی سپاس گذارم ایشان به من جرات داد که با ترسهایم مقابله کنم و از ایشان خیلی سپاس گذارم، از مادرم سپاس گذارم و من از ایشان صبر را یاد گرفتم چون نقطه تحمل ایشان خیلی بالا است. از پدرم هم خیلی تشکر میکنم، چون با رفتارش به من یاد داد که برای آیندهام برنامهریزی داشته باشم.
وقتی CD یین و یانگ استاد امین گوش کردم پر از امید شدم و متوجه شدم همیشه تاریکی پا برجا نیست وروزی خواهد رسید که روشنایی بر تاریکی چیره میشه، امیدوارم این اتفاق خیلی زود برای انسانهایی که خواهان خروج از تاریکی هستند رخ بده و تبریک ویژه به مسافر آقا امیر و خانواده محترمشان