دل نوشته
تنها نام یاد خداوند است که آرامشدهنده دلهاست با توکل به نام و عظمت او آغاز میکنم سلام دوستان من محسن هستم یک مسافر
نزدیک به 20 سال تخریب آخرین آنتی ایکس مصرفی متادون 14 ماه سفر کردم به روش DST با داروی OT به راهنمایی آقا هادی از شهر کرمان میآمدم در حال حاضر دو سال و بیست یک ماه است که از بند اعتیاد آزاد و رها هستم و در نمایندگی کرمان در نقش کمک راهنما خدمت گذار هم نوعان خود هستم.
20 سال در تخریب چه گذشت؟ الحق که سخت گذشت همه خاطرات به مواد مخدر منتهی میشد اما الحق که در لذایذ زمان خیلی زود میگذرد و احساس و خاطرات خوبی از خود بهجای خواهد گذاشت؛ که من از آن بیبهره بودم اوایل که به کنگره میآمدم خصوصاً در ماههای اول در هفته دو روز با قطار به تهران میآمدم که سر موقع به جلسات کنگره برسم. برای آمدن و رفتن در این مدت بارها به این تک جمله "سلام دوستان من محسن هستم یک مسافر"اصلاً اهمیت نمیدادم فقط در حد اینکه بتوانم خوب تلفظش کنم از آن استفاده میکردم. تنها کاربردش این بود که در مشارکتها از آن استفاده کنم.
پس از هفت ماه که از سفرم که گذشت یک روزبه یاد مشارکت یک از دوستان افتادم. در صدایش آرامش خاصی نهفته بود و خیلی زیبا گفت سلام دوستان من رضا هستم یک مسافر
آن روز خیلی به این جمله فکر کردم وقتی خوب توجه کردم به جمله که پر از معنی و مفهوم بود خیلی فکر کردم. وقتی خوب توجه کردم دیدم که خیلی باارزش است. چون سلام یکی از نامهای قدرت مطلق است، شروع صحبت بانام قدرت مطلق آغاز میشود.
الحق که یاد و نام خداوند دلها را آرامش میدهد و نکته دیگر اینکه احترام قائل شدن برای افراد حاضر در جمع است.
یادم میآید درگذشته هر زمان که باکسی قهر بودم برای نشان دادن قهرم به او سلام نمیکردم؛ اما الآن برای اینکه به همه نشان بدهم که دوستشان دارم به آنها سلام میکنم.
قسمت دوم این تک جمله " یک مسافر" یعنی اینکه من عازم هستم، اعتیاد تنها مصرف مواد نیست. اعتیاد با خود یک سری ویژگیهای ناپسند به همراه میآورد و برای اینکه این ویژگیها را به صفات نیک و پسندیده تبدیل کنم باید تغییر کنم. برای تغییر کردن باید تفکر کرد، هر چه تفکر بیشتر باشد تغییرات بیشتر روی میدهد و هر چه قدر تغییرات زیادتر باشد، نیروهای بیشتری به یاریمان خواهد آمد و حرکت آغاز میگردد.
سفری از ترس به شجاعت سفری از قهر به مهر و سفری از نفرت بهطرف عشق و به همین دلیل خود را مسافر خطاب میکنم اینیک حرکت درونی و بیرونی است.
به خاطر مصرفکننده بودن بارها تحقیر شدم و بارها حرفهایی را درباره خودم میشنیدم ولی خودم را به نشنیدن میزدم و عبور میکردم.
برای اولین بار وقتی گفتم سلام دوستان محسن هستم مسافر، انگار همان محسن قبل از اعتیاد بود. آی که چقدر درونم آرام بود، احترامی که برای خودم و شخصیتم قائل میشدم احساس جدیدی در من ایجاد کرد. از اینکه شخصیتم به من برگشت بود خیلی خوشحال بودم.
و دیگر جمله من یک معتاد هستم را نمیپسندیدم.
دیگر یک شخص دیگری شده بودم تمامی خاطرات پوچ و بیهوده زمان مصرف تبدیل به یک امید پررونق شده بود.
الآن میدانم برای چه خود را مسافر خطاب میکنم و به یاد صفات خوبی که درراه است به دست آوردهام.
چندی قبل مقالهای در سایت تحت عنوان ضمیر ناخودآگاه و خودآگاه از راهنمایم آقا هادی خواندم که اگر کاری یا جملهای را در مدتزمان طولانی تکرار کنیم. مفهوم یا کار این تکرارها در ادامه و در طول زمان تبدیل به رفتارهای شخص میگردد.
در ابتدا تفکرهای ما باورهای ما را میسازند و سپس باورهای ما اعمال ما را خواهند ساخت حتی در مواقعی باورها چنان رشدمی کند که بهیکباره به اعمال تبدیل میشود.
همانطور که در وادی دهم هم آمده است از تفکر سالم و ایمان سالم پدید میآید و از ایمان سالم عمل سالم. وقتیکه عمل سالم انجام شد، حسها پالایش میشوند؛ و حس اولین نیروی است که قوه عقل را به کار میاندازد و باوجود عقل است که عشق به وجود میآید و این چرخه ادامه دارد.
هم چون من تحت تأثیر معانی و مفهوم این جمله " سلام دوستان من محسن هستم یک مسافر" هستم.
خلاصی از به بیماری اعتیاد امکانپذیر نیست و هرگز راهی برای خروج از ظلمت نیست مگر اینکه به ریسمان الهی چنگ بزنیم. ریسمان الهی چیزی نیست جز محترم شمردن قوانین و رعایت فرمانها خداونداست.
این ساختار ساختاری است با حول دو واژه " مسافر و سفر" میچرخد.
خداوند را شاکرم که در این ساختار من هم برای رهایی از چنگال اعتیاد تلاش میکنم که زندگی عاری از مواد مخدر داشته باشم و بتوانم زندگی سراسر با مهر و عشقی را شروع کنم.
امروز این حال خوشی را که دارم مدیون آقای مهندس و شما خدمت گذاران کنگره و راهنمای خوبم میدانم، امیدوارم در مسیرشان ثابتقدم باشند.
با تشکر